Tuesday, January 16, 2007

رنگ ها


قبلا یاد جنگل که می افتادم،گرمم می شود و رطوبت رو حس می کردم ،سبز گرم بود.
الان جنگل ، تاریک و سرد و یخ زدست،سبز کدر و سرد شد.
قبلا وقتی به طوسی فکر می کردم یاد شن های کنار دریا می افتادم که پاهارو می سوزنه .
الان طوسی یادآور آسمونه همیشه ابریه که هیچ نوری ازش رد نمی شه.

من الان رنگ زرد و نارنجی و آبی فیروزه ای می خوام!رنگ آسمون آبی و خورشید گرم

مامان همیشه می گه خواسته ات را کامل از خدا بخواه.مامان راست می گه.همونی که خواستی می ده ولی یه جوری می ده که نق بزنی.شاید هم واسه این که بازم بخوای کامل نمی ده.

حکمت ات رو شکر خدا

Thursday, January 11, 2007

سلام خاله


چه حسی عجیبی....تو الان تو بدن دختر خاله ی منی...چه حسیه...آدمی رو در وجودت نگه داشتن،رشد دادن.دنیای اون جا چه جوریه.تاریک و با صداهای مبهم بدن یه انسان؟.امن ترین مکان دنیا،جایی که هیچی تهدیدت نمی کنه.مادر...کسی که همیشه باهاته و بهت عشق می ورزه.چی حسیه که فکر کنی خودت روزی اونجا بودی و از اونجا بدنیا اومدی.چه جوری یه مادر می تونه قسمتی از وجودش و از خودش دور کنه؟موجودی که از گوشت و خونش یه روزی می آد می گه مامان می باید برم.موجودی که همه چیز هستی شو بهش دادی .با صدای تپش قلب تو آروم می شده.پانیذ می گفت وقتی عطسه کرد بچه مثل توپ بالا پریده!!!!!از اون به بعد پانیذ می ترسه عطسه کنه.خدایا این چه چیز عجیبیه!آخه چه جوری.این موجود 6 سانتی 6 ماه دیگه می آد بیرون.اونم پانیذ!!!کسی که با هم بزرگ شدیم، حالا داره مامان می شه.داره سیکل زن بودنش رو طی می کنه.مبارک باشه پانیذ.

Monday, January 08, 2007

Some of them

Sweet dreams are made of this.
Who am I to disagree?
Travel the world and the seven seas.
Everybody's looking for something.
Some of them want to use you.
Some of them want to get used by you.
Some of them want to abuse you.
Some of them want to be abused.
Sweet dreams are made of this.

.....

يادت باشه دنيا گرده,هر وقت احساس كردي به آخر رسيدي شايد در نقطه شروع باشي