Tuesday, October 18, 2005

پرش از دايو


از پله هاي سكو مي ري بالا.هر لحظه كه مي ري بالا بيش تر باورت مي شه كه بايد بپري.هر چي بالاتر مي ري مي دوني كه بيش تر مي ري توي عمق.خوب حالا رسيدي به سكو.بايد مسيري رو طي كني تا به انتهاش برسي,جايي كه بايد بپري.زير پاتو نگاه مي كني,ضربان قلب ات مي ره بالا,شك مي كني بپري ولي ديگه اومدي و بايد بپري.زير پات آب خنك هست و به نظر نرم و مهربون ولي اگه بد بپري خيلي سفت و دردناك مي شه.خوب حالا بايد چي كار كرد؟بپرم ,نپرم؟چشمات و مي بندي و حالا!!!!سقوط!!خوبه؟شايد چند ثانيه هم طول نكشه ولي به نظرت خيلي طولاني مي آد.صداي برخورد با آب مي آد و باشدت مي ري ته آب اگه خودت هم سعي كني مي توني بيشتر بري تو و هيچ صدايي رو نشنوي.مي توني كمي توي عمق شنا كني به شرطي كه نفسي مونده باشه و از سقوط ات نترسيده باشي و خوب پريده باشي.در اين حالت كلي لذت بردي.حالا وقته بالا اومدنه.به بالاي سرت نگاه مي كني همه اش آب هست.مي توني هيچ كاري نكني خودش تو رو مي كشه بالا و برعكس اگه خيلي عجله داري مي توني پابزني.نفس ات تموم شده و هر لحظه منتظري كه به سطح برسي و نفس بكشي.حالا سرت اومد بالا و نفسى!دوباره مي دوني كه همه چيز به حالت عادي اش برگشت با اين تفاوت كه پرش رو تجربه كردي.مي تونست خيلي لذت بخش باشه و طولاني و مي تونست خيلي بد باشه و ترسيده باشي.مي تونست حتي براي بار چندم باشه و خيلي حرفه اي تر باهاش برخورد كرده باشي,از ترس ات كم شده وبه لذت ات افزوده باشه,يا حتي تكراري شده باشه.وقتي بالا مي ري مي دوني چقدر رفتي بالا ولي وقتي سقوط مي كني نمي دوني تا چه حد رفتي ته آب

من هميشه خيلي از كارهاي زندگي رو مشابه پريدن از دايو مي دونم .از انجام خيلي از كارها مي ترسم و نمي دونم اگه اين كار رو بكنم چي مي شه ولي كافيه چشم ام رو ببندم و بپرم.اگه ترسيدم نمي خواد تا عمق برم و زود مي آم بالا.مهم اينه كه وقتي سرت از آب اومد بيرون مي دوني كه يك سري چيزهاي جديد تجربه كردي و حس ات متفاوت هست

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

This was my first time , that i read your text 2 times ...

i liked that ...
i liked that a lot ....

it gave me a scence ...
it gave me a feel..

4:37 AM, October 19, 2005  
Blogger Hamid said...

Nice ..... Nice.....

10:38 AM, October 19, 2005  
Anonymous Anonymous said...

Good enough!

2:01 PM, October 19, 2005  
Anonymous Anonymous said...

Unbelievable sense of LOVE! Senorita...!

9:29 PM, October 19, 2005  
Anonymous Anonymous said...

khili khobe vali be shart inke in tajrobe ba jon nabashe bala ghiratan ino bayad ba chesh baz anjam dad

11:34 PM, October 21, 2005  
Anonymous Anonymous said...

moghayeseh khaili jalebieh!

5:49 AM, October 28, 2005  

Post a Comment

<< Home