راه-علی عبدالرضايی
گريه هاي مرا هاي هاي برده ست دور دور که نزديکتر شوم به چي؟
با شبي صبح کردن صلح کردن با دوري ِ ممکن نيست
چه بي نشان شده ام
براي نشان داده باشم شدم
بعد هم براي شدن نشان دادم
عمري مرا گذاشت واز عمرم گذشت راهي که ديگرسلامت ندارد
علامت ندارد
در کناره گير کرده ام
کناره گيري کرده ام
راننده اي که از سابقه برکنار شد
پياده خيلي نشد
در پياده روهاي پايين کنار کشيد
که مسافر را همين کنار بزند
زد!
زده شد!
ديگر خطر ندارم
قصدِ سفر ندارم
در حال ِ ناگهان به پريدن کردن
با دوپاي دو که برداشته ام دور برداشته ام
در وقت هاي دويدن فکر مي کنم به يک طرفِ راهي که در خيابان مي دوم
گاهي که راه پيچيده مي شود به پارسال مي رسد
و طي ِ سال ِ بعدي فکر مي کنم که راه را از هر طرف نديده ام
چه بي طرف پريده ام
از وقتي که به يادم مي آيد
ياد گرفته ام از ياد ببرم راهي را که در راهم گذاشتند زير ِ پا گذاشتم گذشت
ديگر به يادم نمي آيد گاهي که به يادم مي آيد
ياد گرفته ام از ياد ببرم
علی عبدالرضایی
2 Comments:
چرا اسم شاعر رو اون بالا "راه علی" نوشته ای ولی پایین علی خالی؟
اقا/خانم عبدالله!
اسم این بابا راه-علی نیست, راه اسم شعرش هست!
ولی دمت گرم..دوگوله ات خیلی رومانتیک کار میکنه
Post a Comment
<< Home