Monday, October 23, 2006

من عرب نیستم

من عرب نیستم!!!!!!!!!!!!!
من عربی حرف نمی زنم
من روبنده نمی زنم
من چادر نمی پوشم
من رانندگی می کنم
من می تونم دوست پسر داشته باشم
من می تونم کار کنم
من می تونم رای بدم
من سوار شتر نمی شم
شوهرم من و نمی خره با من عروسی می کنه
من می تونم سر میزی که مردها هستند بشینم
همه جای ایران کویر نیست
شراب شیراز ماله شیراز ایرانه و ما شراب می نوشیدیم و نوشیم
خدایا خسته شدم
من ایرانیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
خسته شدم از بس به جای پرشین گالف رو نقشه ها دیدم عرب گالف

Tuesday, October 17, 2006

تنهایی

تنهایی عین سرما دراه رخنه می کنه.قبلا فکر می کردم قابل حله. ولی عجیبه.همه دور و برت هستند،می ری بیرون،حرف می زنی ولی عجیب تنهایی.سر میز غذا می شینی و با زبون الکن انگیلیسی حرف می زنی یه هو می بینی که هرکی داره به زبون مادریه خودش فکر می کنه.نه گذشته مشترکی داری نه فرهنگ مشترکی.توضیح دادن رفتارات ،خسته کننده است.چقدر احساس دوری می کنم...چقدر از خونه دورم.احساس می کنم با یک قلاب سنگ پرت شدم
نه دلم می خواد مثل اینا شم نه دلم می خواد باهاشون فرق کنم
نه دلم می خواد محدودیت داشته باشم نه دلم می خواد بی قید باشم

من برای اینا عجیبم اینا برای من
تنها شدم